Saturday, August 8, 2009

دزد و قاضی




دزد و قاضی پروین -شباهت قاضی ان زمان با قاضی دادگاه های امروز


برد دزدی را سوی قاضی عسس -- خلق بسیاری روان از پیش و پس


گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود-- دزد گفت از مردم آزاری چه سود


گفت، بدکردار را بد کیفر است -- گفت، بد کار از منافق بهتر است


گفت، هان بر گوی شغل خویشتن-- گفت، هستم همچو قاضی راهزن


گفت، آن زرها که بردستی کجاست -- گفت، در همیان تلبیس شماست


گفت، آن لعل بدخشانی چه شد -- گفت، میدانیم و میدانی چه شد


گفت، پیش کیست آن روشن نگین-- گفت، بیرون آر دست از آستین


دزدی پنهان و پیدا، کار تست -- مال دزدی، جمله در انبار تست


تو قلم بر حکم داور میبری-- من ز دیوار و تو از در میبری


حد بگردن داری و حد میزنی -- گر یکی باید زدن، صد میزنی


میزنم گر من ره خلق، ای رفیق-- در ره شرعی تو قطاع الطریق


می‌برم من جامه‌ی درویش عور -- تو ربا و رشوه میگیری بزور


دست من بستی برای یک گلیم-- خود گرفتی خانه از دست یتیم


من ربودم موزه و طشت و نمد-- تو سیهدل مدرک و حکم و سند


دزد جاهل، گر یکی ابریق برد-- دزد عارف، دفتر تحقیق برد


دیده‌های عقل، گر بینا شوند خود فروشان زودتر رسوا شوند


دزد زر بستند و دزد دین رهید-- شحنه ما را دید و قاضی را ندید


من براه خود ندیدم چاه را -- تو بدیدی، کج نکردی راه را


میزدی خود، پشت پا بر راستی -- راستی از دیگران میخواستی


دیگر ای گندم نمای جو فروش -- با ردای عجب، عیب خود مپوش


سبزم و با سبز ها دست میدهم-جای قاضی را به خود پس میدهم


(بیت اخراضافه شده جز شعر نیست)

No comments: