Monday, September 14, 2009

سید به خدا یک گلوله حرومش میکنم


یک خبر که خیلی جالب بود بدستم رسید و دو دل بودم که پخش کنم یا نه بعد از مشورت با چند نفر به این نتیجه رسیدم که چاپ کنم چون باعث میشود که مبارزین جنبش سبز بدانند که تنها نیستند و عده ای زیادی از پاسداران و جانبازان در کنارشان هستند.ازاین قرار.تلفن زنگ زد سلام برادر......خوبی گفتم شکر بد نیستم از خاطرات ماموریتهایمان گفت .یادت میاد تو برفها در جاده پنچر کردیم و در سرمای شدید کنار جاده مشغول عوض کردن چرخ بودیم که ما را زیراتش گلوله گرفتند یادت میاد سید گفتم اره اره عجب معجزه ای بود که ما جان سالم بدر بردیم .گفت سید اصلا حالم خوب نیست از این اوضاع و احوال راضی نیستم ابروی ما را برده اند نان حلال ما را حرام کرده اند بچه های خودی را میکشند مثل اینکه کسی قصد جان تمام بیگناهان را کرده کی پشت پرده است این اتفاقات خیلی پیچیده شده نکنه دست اجنبی در کار باشه گفتم نه حاجی خیالاتی شدی این حرفها چیه همش از بالاست دستور را اقا میده و سپاه و اطلاعات هم اجرا میکنند ناگهان چیزی گفت که لرزه بر اندامم افتاد گفت سید به خدا یک گلوله حرومش میکنم بلا فاصله تلفن را قطع کردم تا ادامه نده و رفتم سراقش سوار ماشین شدیم اول ساکت بود و از پنجره بیرون رانگاه میکرد و زیر لب میگف الله اکبر ناگهان سکوت را شکست و گفت سید ما زندگیمان را گذاشتیم برای بقایای جمهوری اسلامی ولی تمام زحمات ما را این چند ماهه به لجن کشیدند اقایان در قم و نجف خیلی از این اتفاقات ناراحت هستند باید کاری کرد این بچه ها ی بیگناه را دیدی چگونه کشتند دستور تیر را او داده بود و برای بقای خودش از همه ما میگذرد و اون بچه های بیخودش اطلاعات را دردست دارند و انها زن و بچه ها ی مردم را اسیر کرده اند از تجاوز گرفته تا تهمتهای بی روا به کسانی که عمرخود را برای جمهوری اسلامی گذاشتند سید به خدا یک گلوله حرومش میکنم تا مردم راحت بشن.بیشتر از این چیزی ندارم بگم.گفتم چند روزی دست بچه ها را بگیر و برو به مسافرت تا کمی هوایت عوض شود گفت نه سید بچه ها چندماهی است که سر سنگین شده اند با تمسخر نگاهم میکنند انگار که من این مردم را کشتم بارها گفتم که درست میشود و ظلم بدون جواب نمی ماند ولی انها به من خندیدند مخصوصا پسرم که یکبار با تعنه به من گفت نان خشک خوردن بهتر از سفره رنگین حرام است.سید حق با بچه هاست یادته روز بعد ازاعلام رای چقدر از مردم بیرون امدند حق با انهاست ....سرش را تکان داد و زیر لب گفت الله اکبر برگرد سید برگرد

No comments: